بیمارستان شهید دکتر فقیهی
دلنوشته یک پرستار در روزهای سخت کرونا
دلنوشته یک پرستار در روزهای سخت کرونا
خاطره یک پرستار مدافع سلامت
به قلم اکرم صداقت جو
شب بدفرجامی بود.بیماری که روزها برای زنده ماندنش تلاش کردیم ناگهان بدحال شد عملیات احیا بی نتیجه بود. تلفن همراه بیمار یکریز زنگ میزدباشنیدن صدای تلفن بخش خودم را به ایستگاه پرستاری رساندم صدای سالخورده ی زنی ان طرف خط به ارامی گفت: دخترم خداخیرت بده زینب نمیخوابه میگه خواب مامانم دیدم دل تنگشم میخوام باهاش حرف بزنم گوشی میدم زینب لطفا صدای مادرش بزنید با هاش حرف بزنه تا بخوابه.
صدای کودکانه ی زینب کوچولو ان طرف خط به وضوح شنیده می شد؛ مامان کی میای خونه دلم برات تنگ شده مگه قول ندادی زودی خوب بشی بیای چند روز دیگه تولدمه ها هیچی اماده نکردیم .
بغض چون زنجیری گلویم رامیفشرد اشک چون بارانی خارج ازفصل روی گونه هایم سرازیرمی شدزینب کوچولو پشت خط صدامیزدمامان صدات نمیاد. مادرجون زنگ میزنه تصویری گوشیتوجواب بده میخوام ببینمت.
دلم سخت گرفته بود هوای غمناک سنگینی بر وجود خسته ی من و همکارانم نشسنه بود.
سعی کردم خودم را سریع جمع وجورکنم به خودم گفتم من پرستارم الگویم زینب زهراست بایدقوی باشم . با ارامش به زینب کوچولوگفتم: دخترم مامان خوابیده بزار استراحت کنه من بعدبهش میگم توزنگ زدی.
زینب کوچولو باهمه ی اعتمادی که به من وهمکارام داشت بالحن کودکانه ای گفت: باشه خاله چون بابام رفته پیش خدا من فقط مامان دارم زود زود دلتنگش میشم بگو خیلی دوسش دارم مواظب خودش باشه. وگوشی روقطع کرد.
خودم رابالای سر مادر زینب کوچولو رساندم وباچشمان خیس اشک برای اخرین بار دوست وهمکار پرستارم را نگاه کردم پیام زینب کوچولو را به او رساندم و اززینب پرستارکربلا خواستم تاهمیشه مواظب دخترکوچولوی همکارم که حالاجزخدا کسی رانداشت باشد.
صدای اذان ازگوشی اتاق کناری شنیده میشد مثل همیشه به خدای زینب وتمام افریده های خداوند پناه بردم کسی دردرونم نجوامیکرد: الابذکرالله تطمعن القلوب ...
وضو گرفتم سجاده م رابازکردم یاد غریبی ولشکر کم تعداداما پرازامید حسین ابن علی فرزند زهراافتادم کسی که باتمام دارایی اش یعنی تمام خانواده ش به جنگ علیه باطل رفته بود لحظه ای که خون حلقوم فرزندش رادرمشت گرفته وبه هواپرتاب کردوگفت خدایاتوشاهدباش واین قربانی راازمن بپذیر
وامروز خدایا توشاهدباش که کربلایی دیگر باهدفی دیگر توسط مدافعان سلامت به پاست زینب های زیادی دراین راه یتیم شده اند تو این عبادت را ازما بپذیرمابه کلام توسخت ایمان داریم که خلاف وعده نمی کنی و هیچ حالی پایدارنمی ماند.
مطمینم روزهای خوب امیدواری ودورهم بودن دوباره و رویاهای جاودانه امان از راه میرسد وپیام های تبریک شکست کرونا همه جاپخش خواهد شما اما تا ان روز دل به حضوریاری چون توخوش کرده ایم که تو زیباترین رویای عاشقانه وجاودانه ای.
اکرم صداقت جو
مدافع سلامت
بیمارستان شهیددکتر فقیهی
محرم 1400
به قلم اکرم صداقت جو
شب بدفرجامی بود.بیماری که روزها برای زنده ماندنش تلاش کردیم ناگهان بدحال شد عملیات احیا بی نتیجه بود. تلفن همراه بیمار یکریز زنگ میزدباشنیدن صدای تلفن بخش خودم را به ایستگاه پرستاری رساندم صدای سالخورده ی زنی ان طرف خط به ارامی گفت: دخترم خداخیرت بده زینب نمیخوابه میگه خواب مامانم دیدم دل تنگشم میخوام باهاش حرف بزنم گوشی میدم زینب لطفا صدای مادرش بزنید با هاش حرف بزنه تا بخوابه.
صدای کودکانه ی زینب کوچولو ان طرف خط به وضوح شنیده می شد؛ مامان کی میای خونه دلم برات تنگ شده مگه قول ندادی زودی خوب بشی بیای چند روز دیگه تولدمه ها هیچی اماده نکردیم .
بغض چون زنجیری گلویم رامیفشرد اشک چون بارانی خارج ازفصل روی گونه هایم سرازیرمی شدزینب کوچولو پشت خط صدامیزدمامان صدات نمیاد. مادرجون زنگ میزنه تصویری گوشیتوجواب بده میخوام ببینمت.
دلم سخت گرفته بود هوای غمناک سنگینی بر وجود خسته ی من و همکارانم نشسنه بود.
سعی کردم خودم را سریع جمع وجورکنم به خودم گفتم من پرستارم الگویم زینب زهراست بایدقوی باشم . با ارامش به زینب کوچولوگفتم: دخترم مامان خوابیده بزار استراحت کنه من بعدبهش میگم توزنگ زدی.
زینب کوچولو باهمه ی اعتمادی که به من وهمکارام داشت بالحن کودکانه ای گفت: باشه خاله چون بابام رفته پیش خدا من فقط مامان دارم زود زود دلتنگش میشم بگو خیلی دوسش دارم مواظب خودش باشه. وگوشی روقطع کرد.
خودم رابالای سر مادر زینب کوچولو رساندم وباچشمان خیس اشک برای اخرین بار دوست وهمکار پرستارم را نگاه کردم پیام زینب کوچولو را به او رساندم و اززینب پرستارکربلا خواستم تاهمیشه مواظب دخترکوچولوی همکارم که حالاجزخدا کسی رانداشت باشد.
صدای اذان ازگوشی اتاق کناری شنیده میشد مثل همیشه به خدای زینب وتمام افریده های خداوند پناه بردم کسی دردرونم نجوامیکرد: الابذکرالله تطمعن القلوب ...
وضو گرفتم سجاده م رابازکردم یاد غریبی ولشکر کم تعداداما پرازامید حسین ابن علی فرزند زهراافتادم کسی که باتمام دارایی اش یعنی تمام خانواده ش به جنگ علیه باطل رفته بود لحظه ای که خون حلقوم فرزندش رادرمشت گرفته وبه هواپرتاب کردوگفت خدایاتوشاهدباش واین قربانی راازمن بپذیر
وامروز خدایا توشاهدباش که کربلایی دیگر باهدفی دیگر توسط مدافعان سلامت به پاست زینب های زیادی دراین راه یتیم شده اند تو این عبادت را ازما بپذیرمابه کلام توسخت ایمان داریم که خلاف وعده نمی کنی و هیچ حالی پایدارنمی ماند.
مطمینم روزهای خوب امیدواری ودورهم بودن دوباره و رویاهای جاودانه امان از راه میرسد وپیام های تبریک شکست کرونا همه جاپخش خواهد شما اما تا ان روز دل به حضوریاری چون توخوش کرده ایم که تو زیباترین رویای عاشقانه وجاودانه ای.
اکرم صداقت جو
مدافع سلامت
بیمارستان شهیددکتر فقیهی
محرم 1400
نظر دهید